جدول جو
جدول جو

معنی صفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صفت کردن
(خَ دَ / دِ اُ دَ)
نعت. انتعات. (منتهی الارب). اتصاف. (تاج المصادر بیهقی). ستودن کسی یا چیزی را به نیکی یا زشتی یا بزرگی:
چونین بتی که منت صفت کردم
سرمست پیش میشنه بنشسته.
عمارۀ مروزی.
که داند صفت کردن داد تو
که داد و بزرگی است بنیاد تو.
فردوسی.
صفت کرد از آن چار پیکر به شاه
که کس را نبود آنچنان دستگاه.
نظامی.
و کارها کردند بر سرخاک او که صفت نتوان کرد. (تذکرهالاولیاء).
کمال حسن رویت را صفت کردن نمی دانم
که حیران بازمی مانم چه داند گفت حیرانی.
سعدی.
صورت یوسف نادیده صفت می کردند
چون بدیدند زبان همه از کار برفت.
سعدی.
دیگر نظر نکنم بالای سرو چمن
دیگر صفت نکنم رفتار کبک دری.
سعدی.
و این اسب ابی الفضل را بنزدیک یکی از خلفا صفت کردند. (تاریخ قم ص 228).
- کسی را صفت کردن، تحلیه.
- صفت کردن به شجاعت، تشجیع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صفت کردن
ستودن کسی یا چیزی را به نیکی یا زشتی یا بزرگی
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صفت کردن
((~. کَ دَ))
توصیف کردن، ستودن
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
شادی و خوشی کردن، صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن، برای مثال بیار باده و آماده ساز مجلس عیش / که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده ست (عرفی - ۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
بستن در خانه، وصل کردن چیزی به چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
دو چیز را با هم برابر ساختن مانند هم کردن، به هم پیوند دادن، دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفت گیری
فرهنگ فارسی عمید
(عَ / عِ رَ کَ دَ)
انصاف دادن، از افراط و تفریط احتراز کردن
لغت نامه دهخدا
زوج قرار دادن، چیزی را با چیزی دیگر برابر کردن، جفتگیری کردن بارور کردن چارپایان ماده را بوسیله چارپایان نر لقاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
در را با زنجیر بستن، وصل کردن چیزی بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
آشتی و صلح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
((~. کَ دَ))
بستن در، محکم کردن، سفت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفا کردن
تصویر صفا کردن
((صَ کَ دَ))
آشتی کردن، عیش و عشرت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
Tighten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
Slump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
Pair
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
crollare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
apertar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
parować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
emparelhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
desabar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
拧紧
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
配对
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
崩溃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
zaciskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
затягивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
zawalić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
затягувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
з'єднувати в пари
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
обрушитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
anziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
paaren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
zusammenbrechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
спаривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
обрушиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
abbinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی